کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دل نوشته های من

بچه که بودم زیاد برام مهم نبود دیگه عادت کرده بودم که هر وقت هر کدوم از بچه های بابا بزرگم بهم برسن یه دعوای دست حسابی راه بیافته اما حالا مدتی که این کم بود رو دارم که چرا ما هم نباید مثل بقیه دور هم جمع بشیم و خوش باشیم این خیلی عذابم می ده اما با داشتن عمه ها و عمو های ان چنانی همیشه می گم دوری و دوستی البته هم چین دوستی هم نیست چون همین جوریشم با یکی از عمو هام قهریم خب می شه چی کارش کرد البته من از این موضوع خیلی راضیم حالا این ها که نوشتم مال کل سال های زندگیم پس خیالی نیست موضوعی که الان خیلی عصبیم کرده از این قراره اگه اقرار نکرده باشم بابابزرگم یه ادم سرشناس و پولداره اما بچه هاش رو خوب تربیت نکرده البته این فقط نظر من نیست نظر خیلی هاست اخه بابا بزرگم نذاشته بچه هاش احساس مسئولیت کنن حالا بماند که مامانم می گه وقتی اون ها ازدواج کردن بابا بزرگم اون ها رو به حال خودشون گذاشته البته نه این که از ازدواج اون ها نا راضی باشه ولی اون موقع طرز فکرش این جور بوده حالا اصل موضوع این که بابابزرگم با وجود اشتباه جبران ناپذیر یکی از زن عمو هام ولی خیلی اون رو دوست داره  و این موجب شده تا از چشنم بقیه بیفته ولی من باز هم از صمیم قلبم دوستش دارم ولی امشب دلیل نوشتن این مطلب این که یه حرف خیلی داغم کرده اونم این امروز مامان و بابابزرگم خونه ی ما مهمون بودن بعد از رفتنشون مامان گفت عموی بزرگترم که اولین بچه است و تو عمارتی زندگی می کنه که به راحتی تعداد زیادی خانواده رو در خودش جا بده خونه که نه یه عمارت خیلی خیلی بزرگ که مال بابابزرگه در جواب بابابزرگم که گفته یکی دیگه از عموهای دیگه ام پیشش زندگی کنه گفته من حوصله ندارم با بچه هاشون سرو کله بزنم تازه اون موقع ها که مامان بزرگ و عمه هام مخصوصا عمه دومیم واخرین بچه  که واقعا خو ن بابا بزرگم رو تو شیش کرده و هی میچزوندش ازش دفاع می کردن حالا که دیگه به قول معروف داغ هم دیده دیگه فقط تمام فکر وذکرشون  شده اون میگن خب گناه داره اونم در صورتی که عمو گفته من جواب بابا رو این جور میدم من این چند سال مهریه ی زنم رو نگرفتم خب معنی این حرفش هم که مشخصه یعنی می خواد امارت رو صاحب بشه که اونم عملا صاحب شده اخه خدا این انصافه  ما یه وقتی تموم زندگی مون رو چوب حراج بزنیم برا درمان مامانم حالا این جوری اون ها حق خوری کنن خدایا ؟خدایا تو بر جای حق نشسته ایپس من فقط این موضوع رو به تو. می سپرم به قول مامان که میگه

خدا از سلطان محمودبزرگتره    


نوشته شده در دوشنبه 89/4/14| ساعت 9:25 عصر| توسط بی خیال| نظرات ( ) |


قالب وبلاگ :: :: کدهای جاوا